خطبه مشهور پیامبر در سرزمین منی و در حجه الوداع

خطبه منی یکی از خطبه‌های مشهور پیامبر اسلام، محمد صلی الله علیه وسلم، است که در سال 10 هجری قمری در منطقه‌ی منی در حجة الوداع ایراد شد. این خطبه در جمع بزرگی از مسلمانان حاضر در حجة الوداع خوانده شد و محتوای فراوانی از مباحث مهم دینی، اجتماعی، اخلاقی سیاسی، برخی از احکام حج، حقوق مسلمانان، ولایت علی (ع)، برابری انسان‌ها، توحید خدا و رسالت ایشان را شامل می‌شد.

در این مقاله سعی میکنیم این خطبه را بر اساس مطالب کتاب «رساله نوین» اثر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی، برای شما بازگو کنیم.

معرفی کتاب رساله نوین اثر علامه طهرانی

کتاب «رساله نوین» اثر گرانقدر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی است. در این کتاب درباره بناء اسلام بر سال و ماه قمری و تفسیر آيه «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُور عِندَ اللَهِ اثْنَاعَشَرَ شَهْرًا»؛ بحثی تفسیری، روایی، فقهی و تاریخی شده که در پی آن ضرورت استفاده از تقویم قمری در ممالک اسلامی را به اثبات می‌رساند. همچنین در این کتاب، به برخی از مهم‌ترین اتفاقات تاریخ صدر اسلام نیز پرداخته شده است که یکی از آن‌ها خطبه‌های پیامبر در حجه‌الوداع است. در ادامه همراه باشید با خطبه مشهور پیامبر (ص) در منی که در قسمتی از این کتاب آمده است.

خطبه مشهور پیامبر در آخرین حج خود در منی

و سپس حضرت فیما بین جَمَرات، در حالى كه در روى ناقه‌اى و یا بغله شهبائى سوار بودند، خطبه مفصلى انشاء كردند، و مردم بعضى ایستاده و بعضى نشسته خطبه آن حضرت را گوش مى‌دادند.

و امیر المؤمنین على بن أبى طالب علیه السلام خطبه آن حضرت را با صداى بلند براى مردم بازگو مى‌نمود. و ما این خطبه را از «تاریخ یعقوبى» مى‌آوریم:

«خداوند نیكو و خرم گرداند چهره بنده‌اى را كه گفتار مرا بشنود، و آن را حفظ كند؛ و به خاطر بسپارد، و سپس آن را به كسى كه نشنیده است برساند. زیرا چه بسا راویان و حاملان فقه و دانشى، كه خود آنها فقیه و دانشمند نیستند، و چه بسا راویان و حاملان فقه و دانشى كه آن فقه و دانش را به سوى فقیه‌تر و دانشمندتر از خود مى‌برند.

سه چیز هستند كه هیچوقت دل مرد مسلمان از ارتكاب آنها حقد و غش و خیانت و سنگینى پیدا نمى‌كند: خالص گردانیدن عمل از براى خدا، و نصیحت كردن به زمامداران و حاكمان حق؛ و ملازمت با جماعت مؤمنان، زیرا كه دعوت مؤمنان از پشت سر ایشان و از اطراف و جوانب گرداگرد مردم را احاطه كرده است و مختّص خود آنها نیست.

و پس از آن فرمود: اى رَبیعَة (ربیعة بن امیة بن خلف) بگو: اى مردم! رسول خدا مى‌گوید:

«شاید شما دیگر بعد از این مرا بر مثل این حال كه شما نیز بر این كیفیت باشید، ملاقات نكنید! آیا مى‌دانید این چه شهرى است؟! و آیا مى‌دانید این چه ماهى است؟! و آیا مى‌دانید این چه روزى است؟!

مردم گفتند: آرى، اینست شهر حرام و محترم؛ و اینست ماه حرام و محترم، و اینست روز حرام و محترم!

آنگاه فرمود: خداوند چنان خون‌هاى شما را و اموال شما را حرام و محترم شمرده است، نظیر احترامى كه این بلده شما دارد، و مانند حرمتى كه این ماه شما دارد؛ و مانند احترامى كه این روز شما دارد! آیا من تبلیغ كردم؟!

همه گفتند: آرى. آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش!»

«و سپس فرمود: و تقواى خدا را پیشه سازید! و از حقوق و امور مردم چیزى را كم مگذارید! و در زمین بهم ریختگى و آشفتگى و فساد مكنید! پس در نزد هر كس امانتى است، باید آن را به صاحبش ادا كند.

و پس از آن فرمود: مردم در اسلام مساوى هستند، تمام افراد مردم هر یك همچون پیمانه پر بدون تفاوت، از آدم و حوا هستند، هیچیك از مردمان عرب را بر عجم فضیلتى نیست؛ و هیچیك از مردمان عجم را بر عرب فضیلتى نیست، مگر به پرهیزگارى و تقواى خدائى. آیا من ابلاغ كردم و مطلب را رساندم؟!

 

گفتند: بلى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش.»

و سپس فرمود: «تمام خون‌هائى كه در جاهلیت ریخته شده است در زیر قدم من گذارده شد و قصاص ندارد. و اولین خونى را كه از اعتبار و ارزش ساقط مى‌كنم خون آدم بن ربیعه پسر حارث بن عبد المطلّب (نواده عموى خود من است) ـ و آدم بن ربیعه از طائفه هذیل شیرده مرظعه مى‌خواسته است و او را بنى‌سعد بن بكر كشته‌اند؛ و گفته شده است كه از بنى لیث شیرده مرظعه مى‌خواسته است؛ و او را طایفه هذیل كشته‌اند ـ .

آیا من تبلیغ كردم و حق را گفتم؟! گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش!».

«و پس از آن فرمود: و تمام منفعت پول‌ها و رباهائى كه در جاهلیت صورت گرفته است، در زیر قدم من نهاده شده است، و اولین ربائى را كه از اعتبار ساقط مى‌نمایم، رباى عباس بن عبد المطلّب (عموى من) است.

آیا من ابلاغ كردم و حكم خدا را رساندم؟!

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش!»

سپس فرمود: «اى مردم نَسِئ (كه عبارت است از تأخیر انداختن احكام و تكالیف مقرره در هر ماه به ماه دیگر و به زمان‌هاى بعد) زیادتى در كفر است، كه بواسطه آن مردمى كه كافر شده‌اند، مورد ضلالت و گمراهى واقع مى‌شوند، آن ماهى را كه نسئ كرده باشند، در یك سال از ماه‌هاى حلال مى‌شمارند؛ و در یك سال از ماه‌هاى حرام، تا با آن مقدار از ماههاى مُحَرَّم خدا از جهت تعداد تطبیق كند. آگاه باشید كه اینك زمان به گردش خود به نقطه اصلى خود رسید، بر همان هیئت و میزانى كه در روزى كه خداوند آسمان‌ها و زمین را آفرید آنطور بود.

و حقّاً تعداد ماهها در نزد خداوند دوازده ماه است، كه در كتاب خدا اینطور است، از آن ماههاى دوازده‌گانه، چهار تایش از ماههاى محترم است كه به ماههاى حرام معروف است: رجب كه بین جُمادى و شعبان است، و آن را مُضَر گویند. و سه ماه دیگر متوالى و پیاپى است، كه عبارتند از: ذُو القعدة و ذو الحَجَّة و مُحَرَّم. آگاه‌باشید: آیا من این مطلب را تبلیغ كردم؟!

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش.»

«و سپس فرمود: من شما را درباره حمایت و پاسدارى از زنان سفارش مى‌كنم كه به نیكوئى و خوبى با آنان رفتار كنید؛ چون ایشان در نزد شما متحمّل كارهاى سخت و دشوار مى‌شوند؛ و براى خودشان چیزى ندارند؛ و شما به امانت خدا آنها را گرفته‌اید؛ و به حكم خدا و كتاب خدا، مواقعه و دخول بر آنها را حلال شمرده‌اید!

از براى شما بر عهده آنها حقّى است؛ و از براى آنها بر عهده شما حقّى است، حقّ آنها بر شما آنست كه لباس و پوشش و رزق و طعام ایشان را به طور نیكو و پسندیده بدهید؛ و حق شما بر آنها آنست كه در منزلگاه و خوابگاه شما كسى را نیاورند؛ و در خانه‌هاى شما دخل و تصرفى نكنند مگر با علم شما و اجازه شما!

و اگر از این چیزهاى ممنوعه بجا آورند، شما از خوابیدن با آنها در خوابگاهشان دورى گزینید؛ و آنها را بزنید، زدنى كه آنها را به مشقّت نیندازد؛ و از پاى در نیاورد. آگاه باشید: آیا من تبلیغ كردم؟!

گفتند: آرى. آن حضرت فرمود: بار پروردگارا شاهد باش.»

و پس از آن فرمود: «پس از سفارش درباره زنان، من شما را وصیت و سفارش مى‌كنم درباره غلامان و كنیزان كه مالك آنها شده‌اید؛ از هر چه شما مى‌خورید، به آنها هم بخورانید؛ و از هر چه شما مى‌پوشید، به آنها هم بپوشانید؛ و اگر مرتكب گناهى شدند، خود شما متصدّى كیفرشان نگردید؛ و عقوبت آنها را به عهده بَدانِتان بگذارید! آگاه باشید: آیا من تبلیغ كردم؟!

گفتند: بلى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش.»

سپس فرمود: «هر مسلمانى برادر مسلمان دیگر است؛ به او غش و خدعه نمى‌كند؛ و به او خیانت نمى‌ورزد؛ و از او غیبت نمى‌نماید؛ و خون وى را حلال نمى‌شمرد؛ و هیچگونه تصرفى در مال او را حلال نمى‌داند مگر با طیب نفس و رضایت خاطر او. آگاه باشید: آیا من تبلیغ كردم؟!

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش.»

و پس از آن فرمود: «حقّا كه شیطان پس از این روز مأیوس شده است كه مورد عبادت و پرستش واقع شود؛ و لیكن مطاع و فرمانده قرار مى‌گیرد در غیر مورد پرستش از اعمالى كه شما بجاى مى‌آورید، و آنها را كوچك مى‌شمارید، به آن گناهان و خطاها راضى است! آگاه باشید: آیا من تبلیغ كردم؟!

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش!»

و سپس فرمود: «دشمن‌ترین دشمنان بر خدا كسى است كه كشنده غیر از قاتل خود باشد، و زننده غیر از ضارب خود باشد (قصاص قبل از جنایت كند؛ و به مجرد توهّم و سوء قصد كسى به قتل و یا به ضرب او، او را بكشد و یا بزند) و كسى كه كفران نعمت موالى و صاحبان ولایت خود را نماید، حقاً به آنچه خداوند بر محمّد فرو فرستاده است كافر شده است؛ و كسى كه خود را به غیر پدرش منتسب كند، لعنت خدا و ملائكه و تمامى مردمان براى اوست. آگاه باشید: آیا من تبلیغ كردم؟!

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: خداوندا شاهد باش!»

و پس از آن فرمود: «آگاه باشید كه من از جانب خدا مأمور شدم كه با مردم جنگ كنم، تا اینكه بگویند: لَا إلَهَ إلَّا اللهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَهِ. و چون بدین شهادت گویا شدند؛ خون‌هاى خود را و اموال خود را از تعرّض من حفظ كردند، مگر به حق؛ ولیكن این از نقطه نظر ظاهر است، ولى از جهت واقع و حقیقت امر، حساب ایشان با خداست. آیا من تبلیغ كردم؟!

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش!»

و سپس فرمود: «پس از رحلت من به كفر برنگردید، كه گمراه كنندگان بندگان خدا بوده باشید؛ و بعضى از شما بر بعضى دیگر مسلط گردد؛ و تملیك اراده و اختیار و نفوس و اموال مردم را بنماید!

من در میان شما دو چیز را به ودیعت مى‌گذارم كه اگر به آنها تمسك كردید هیچگاه گمراه نخواهید شد: یكى كتاب خدا، و دیگرى عترت من كه اهل‌بیت من مى‌باشند؛ آگاه باشید: آیا من تبلیغ كردم»؟!

 

گفتند: آرى! آن حضرت فرمود: خداوندا شاهد باش!»

و در آخر فرمود: «حقّاً همه شما مسؤول و مورد پرسش قرار خواهید گرفت، و بنا بر این واجب است كه هر كدام از شما كه در اینجا حضور داشتید این مطالب را به غائبین برسانید.»

ما این خطبه شریف حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را كه در مِنَى ایراد كرده‌اند از «تاریخ یعقوبى» آوردیم؛ زیرا كه تمام خطبه در این كتاب آمده است؛ و در سایر كتب همین خطبه لیكن به طور تفریق و قطعه قطعه ذكر  شده، و هر قطعه از آن توسط بعضى از روات روایت شده است، همچنانكه در تعلیقه، به نام بعضى از كتب كه فقرات آن را بطور جداگانه آورده‌اند اشاره كردیم.

این خطبه بسیار بلیغ و رسا، و حاوى مطالب مهمّه، و قوانین عظیم سیاسى و اجتماعى؛ و دستورات اخلاقى و فقهى است. و حقّاً مى‌توان مانند آیات قرآن حكیم، از نقطه نظر متانت و رصانت و استحكام بدان توسل جست. و چه نیكو بود براى آن شرحى مفصل نوشته مى‌شد؛ و مطالب و فقرات آن را با آیات قرآن و سایر روایات و اصول مسلّمه سنّت نبویه، و منهاج آل طاهرین از سلاله آن حضرت، تطبیق؛ و معارف محتویه آن را مكشوف مى‌نمود؛ و لیكن اینك ما براى روشن شدن یك فقره از فقرات آن كه شاید نیاز به شرح و توضیح بیشترى دارد، به قدر وسع اقدام مى‌كنیم، و از خداوند منّان توفیق مى‌طلبیم، وَ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَ إلَیهِ انِیبُ.

دیدگاهتان را بنویسید